متن مولودی یا محمد یا احمد از حاج محمود کریمی

 

 

 

 

یا محمد یا احمد یا حمید یا محمود

.
صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله

.

یا قاسم یا خاتم یا سعید یا مسعود

یا هاشم یا راشد یا مشهود یا بشیر

یا دلیل یا دائم یا شاهد یا منیر

..

صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله

.

یا مهدی یا هادی یا منجی یا داعی

یا رسول یا نبی یا رئوف یا ساقی

.

اللهم صلی علی سیدنا
محمد و علی آل محمد و عجل فرجهم

.

یا حاکم یا دائم یا قائم
یا سابغ یا کریم یا نجیب یا مجتبی

.

صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله

.

یا محمد یا احمد یا حمید یا محمود

.
یا رسول الله یا حجازی هاشمیٌ
یا قریشی یا عمادی یا طبیبی
یا حبیبی یا رسول یا نورا فی فؤادی

.

صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله

.

یا مبدئ یا معید یا حق یا مغیر
یا مبدی یا اول یا غافر یا ظاهر
یا باطن و یا شهید

.

صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله

.

یا سلیl یا عظیم یا متیِّم یا صراط
یا منیر یا معید یا معظم یا مُبَشِر

.

یا مُذَکِر یا مُطَهِر یا مُطَهَر یا غریب
یا فتاح یا جواد یا حافظ یا حبیب

.

صلی الله علی محمد

صلی الله علیه و آله


 

اینستاگرام

متن شب تاسوعا محرم سال 1395 حاج حیدر خمسه


شب تاسوعا محرم سال ۱۳۹۵ حاج حیدر خمسه

 

روضه

 

به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح

 

شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح

 

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

 

به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح

 

به اشک چشم محبان سیدالشهدا

 

که ریخت در غم جدّت ، بیا اباصالح

 

هنوز خون گلوی حسین می جوشد

 

به حُرمت دَم جدّت ، بیا اباصالح

 

چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است

 

به اشک نم نم جدّت ، بیا اباصالح

 

به لحظه ای که به زانو ، کشان کشان آمد

 

کنار علقمه ، جدّت ، بیا اباصالح

 

نوای " انکسر ظهری " اَش به گوش آید

 

به قامت خم جدّت ، بیا اباصالح

 

قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا

 

به ذبح اعظم جدّت ، بیا اباصالح

 

به جا به جا شدن آیه های یک سوره

 

به جسم در هم جدّت ، بیا اباصالح

 

یکی لباس تنش برده و یکی دیگر

 

ربوده خاتم جدّت ، بیا اباصالح

 

دعای آخر او در میان گودالی

 

نموده زَمـزَمه جدّت : بیا اباصالح

 


شاعر : محمود مربوبی

 

 

 

*********

 

آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد

 

دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد

 

 طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است

 

كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد

 

 لشكری زهره ندارد كه نگاهش بکند

 

خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد

 

 چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید

 

دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد

 

 ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه

 

تا بدانند که این طایفه منبر دارد

 

 علمش را بزند کرببلا چیزی نیست

 

کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد

 

 وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان

 

چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد

 

 هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید

 

بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد

 

 حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت

 

قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد

 

 مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد

 

وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد

 

 علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم

 

دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت به هم

 

 تا که از گیسویِ او لخته یِ خون ریخت به مَشک

 

گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت به هم

 

 تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش

 

حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت به هم

 

 خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد

 

او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت به هم

 

 قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش

 

پدرش از نجف آمد،پدرش ریخت به هم

 

 به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین

 

عوضش فاطمه تا دید سرش،ریخت به هم

 

کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و

 

دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت به هم

 

خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی

 

مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت به هم

 

نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد

 

خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت به هم

 

 به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود

 

آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم

 

                                                   شاعر : حسن لطفی

 

متن شب هشتم محرم سال 1395 حاج حیدر خمسه


شب هشتم محرم سال ۱۳۹۵ حاج حیدر خمسه

 

 

روضه

 

هر که در دوست فنا گشت، بقایی دارد

 

هر کسی دید تو را شوق لقایی دارد

 

حَرَمت لحظه ای از حور و ملک خالی نیست

 

این در خانه عشق است، گدایی دارد

 

شب جمعه در این خانه گدا بیشتر است

 

مادرت می رسد و لطف و عطایی دارد

 

بینِ بین الحرمینت دل ما حیران است

 

کعبه ی کوی شما سعی و صفایی دارد

 

زیر دین توأم از روز ازل می دانم

 

این گدا از قِبلت نان و نوایی دارد

 

من دلم را به تو دادم، که دگر پس ندهی

 

نکند فکر کنی قصد جدایی دارد

 

روزی اشک مرا قطع کنی می میرم

 

دلم از گریه ی تو آب و هوایی دارد

 

باشد این بار مرا کرب و بلا راه نده

 

دل بیچاره ی ما نیز خدایی دارد

 

غافل از یار نباشیم خطر در پیش است

 

هر کسی در گذرش کرب و بلایی دارد

 

این سوالی ست که بسیار ز خود می پرسم

 

بین ما حضرت ارباب فدایی دارد؟

 

شاعر : حسین ایزدی

 

 

 

خوش بحالِ دلی که ساغر شد

 

گریه ها کرد تا مطهر شد

 

هرکسی دید ابروانِ تو

 

زائر صورت پیمبر شد

 

راه می رفتی و به دنبالت

 

دلِ سادات تنگ  مادر شد

 

همه گفتند پنج تن یک جا

 

رویِ دستِ حسین اکبر شد

 

دست پروردۀ امام حسن

 

چه کسی نا امید از این در شد

 

نمکِ سفرۀ علی خوردی

 

طرز جنگیدنت چو حیدر شد

 

با تو شش گوشه شد ضریح حسین

 

چون مقامِ تو فوقِ باور شد

 

ما همیشه حرم که آمده ایم

 

قبل از ارباب بر تو رو زده ایم

 

از پسرها جگر درست شده

 

از جگرها پسر درست شده

 

چقَدَر باغبان خمیده تا

 

پیش چشمش ثمر درست شده

 

وقت نقاشىِ سرِ زلفت

 

شاهکار هنر درست شده

 

قد کشیدى و زیر سایۀ تو

 

بهر عمه سپر درست شده

 

وقت جان دادنِ جوان انگار

 

دردها در کمر درست شده

 

با تماشاى دست و پا زدنت

 

قتلگاه پدر درست شده

 

بهر یک پیرِ مرد ِخورده زمین

 

چقدر درد سر درست شده

 

از علىِ حسین بر دستش

 

صد و ده تا پسر درست شده

 

زود عباس با عبا آمد

 

کار بدست قمر درست شده

 

عمه مضطرب شده زجا بر خیز

 

حرف معجر شده ز جا برخیز

 

خواستم تا بغل کنم بدنت

 

ریخت از لاى پنجه ها تنت

 

آبرویم میان لشگر رفت

 

از جگر لحظۀ صدا زدنت

 

یوسفم گیر گرگ افتادى

 

پنجه پنجه شدست پیرهنت

 

جگرم ریخته به هم چه کنم

 

با تماشاى دست و پا زدنت

 

چه کنم تا کمى نفس بکشى

 

چه کنم  وا شود کمی دهنت

 

از لبت خون لخته مى پاشَد

 

مثل جان دادن عمو حسنت

 

مثل کوچه تو گیر افتادى

 

همه با هر چه بود میزدنت

 

پشت در یک عبا روى مادر

 

کربلا این عبا شده کفنت

 

قد خمیده یکى یکى از خاک

 

در عبا جمع میکنم بدنت

 

شاعر : قاسم نعمتی

 

 

 

متن شب هفتم محرم سال 1395 حاج حیدر خمسه


شب هفتم محرم سال ۱۳۹۵حاج حیدر خمسه

 

روضه

 

سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین

 

من سینه می زنم سپرم باش یا حسین

 

در طول عمرجز تو پناهی نداشتم

 

مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین

 

هر روز مادرم سر سجاده گفته است

 

خیلی مراقب پسرم باش یا حسین

 

ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی

 

شور محرم و صفرم باش یا حسین

 

پایین پات سربگذارم تو هم بیا

 

بالای جسم محتضرم باش یا حسین

 

جان مرا بگیر حوالی قتلگاه

 

این گونه اخرین خبرم باش یا حسین

 

دستم به دامنت نرسید این جهان اگر

 

باب الحسین منتظرم باش یا حسین

 

باشد قرار بعدی ما اربعین حرم

 

مهر قبولی گذرم باش یا حسین

 

سربازهای لشکر یا زینب توایم

 

حرز مدافعان حرم باش یا حسین

 



شاعر : سعید پاشازاده

 

 

 

*********

 

ببینید ببینید گلم رنگ ندارد

 

اگر امده میدان سر جنگ ندارد

 

واویلا

 

متن شب ششم محرم سال 1395 حاج حیدر خمسه


شب ششم محرم سال ۱۳۹۵ حاج حیدر خمسه

 

روضه

 

فصل باریدن اشک آمده باران شده ام

 

آخر ماه صفر گشته و حیران شده ام

 

اولین حرف که آمد به لبم اسم تو بود

 

از تولد به خدا مست حسن جان شده ام

 

مادرم دست مرا داد به دستان کریم

 

بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام

 

من مسلمان شده دست امام حسنم

 

از عنایات حسن بوده مسلمان شده ام

 

خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری

 

در میان حرمت خادم و دربان شده ام

 

خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان

 

به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام

 

بازهم روضۀ طشت و جگری زهرآلود

 

یاد غم های تو افتادم و گریان شده ام

 

********

 

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است

 

تا سحر  پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است

 

 مست مست مستم امشب چون حسن باباشده

 

 که پس از او در دوعالم صاحب ما قاسم است

 

 با وجودی که خدای دلبران است این پدر

 

 دیگر از امشب حسن مجنون و لیلا قاسم است

 

 یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم

 

ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است

 

 از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد

 

 کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است

 

 این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند

 

 آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است

 

 گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد

 

 آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است

 

 روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین

 

 در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است

 

 نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم

 

 وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است

 

 مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا

 

سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است

 

 با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین

 

آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است

 

 زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید

 

 گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است

 

 نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست

 

 مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است

 

 چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد

 

 

 

یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است

 

شاعر : قاسم نعمتی

 

متن شب پنجم محرم سال 1395 حاج حیدر خمسه


شب پنجم محرم سال ۱۳۹۵ حاج حیدر خمسه

 

روضه

 

ما که مرید میکده و مست باده ایم

 

عمرى است دل به حضرت معشوق داده ایم

 

قبل از سرشتن گِلِمان مفتخر شدیم

 

در کوى عشق نوکر این خانواده ایم

 

جائى که جبرئیل ز خدام این در است

 

ما هیچ تر ز هیچ و یک عبد ساده ایم

 

ما تازه با غم تو نگشتیم آشنا

 

جانا کنیز زادۀ تو بنده زاده ایم

 

یا ایها الامیر به یک موى تو قسم

 

تا زنده ایم پاى رهت ایستاده ایم

 

وقتى شهید تا به مقام شهود رفت

 

ما را بگو که تازه در آغاز جاده ایم

 

با عشق اینکه روزى از اینجا گذر کنى

 

صورت به زیر مقدم پاکت نهاده ایم

 

حق گریه را به نام شما آفریده است

 

ما فیض گریه را به دو عالم نداده ایم

 

در بین روضه دیدۀ پر اشک بسته ایم

 

با یک سلام تا حرمت پر گشاده ایم

 

ما را ز جام گریه لبالب نوشته اند

 

ما را غلام حضرت زینب نوشته اند

 

 

 

شاعر : قاسم نعمتی

 

********

 

خیلی مدیونت هستم خبر داری

 

خیلی من دل به تو بستم خبر داری

 

خیلی من عاشقت هستم خبر داری

 

***

 

به لبش حرفِ عسل صحبتِ اَحلیٰ دارد
دومین قاسمِ زهراست تماشا دارد

 

در دلش آرزویِ شیر شُدن می جوشد
در رگ و ریشه ی او خونِ حسن می جوشد

 

ریشه دارد پسر و دستِ کَرَم می گیرد
دو سه سالِ دگر او نیز عَلَم می گیرد

 

تا که تکبیر کِشَد غم جگرش می ریزد
و چنان می پَرد عُقاب پَرَش می ریزد

 

اَشهدُاَنَکِ او جانِ ولی الله است
نوبتی هم که بُوَد نوبتِ عبدالله است

 

پیش او هم که محال است هماوَرد شوند
چقدر زود در این خانه همه مَرد شوند

 

عمه اش آیِنه یِ مادر از او ساخته است
و عمو نیز علی اکبر از او ساخته است

 

آمده آخرِ این راه رگش را بدهد
آمده پیشِ عمو شاه رگش را بدهد

 

باید او هم بِپَرَد گرچه امانت باشد
نتواند که بماند و غنیمت باشد

 

چه کُنَد گر نشود مویِ پریشان بِکشَد
دست بسته نتواند که گریبان بِکشَد

 

عمه چون صخره کنارش به نظر خاموش است
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

 

حق بده بعد پسرهاش جوانش او بود
کوه بود عمه ولیکن فَوَرانش او بود

 

پیش عمه قدمی چند به زحمت برداشت
غیرتِ صورتِ او چند جراحت برداشت
--
یا که باید بِرَوَد یا بِزَنَد بر سرِ خویش
یا که فریاد کِشَد تا نَفَسِ آخرِ خویش

 

تازه انگار که از حِسِ یتیمی پُر شد
شده با پا بِدَوَد یا برسد با سرِ خویش

 

می وزد بادِ جگر سوزی و می سوزد او
مثلِ پروانه رسیده است به خاکسترِ خویش

 

مثلِ یک چلچله خود را به قفس می کوبَد
آنقدر تا شکند سینه و بال و پَرِ خویش

 

هیچ کَس نیست...فقط اوست نرفته میدان
شرمگین می شود از دیدنِ دور و بَرِ خویش

 

عمه اش خیره به گودال زمین می اُفتَد
عمه یک دست نهاده است رویِ معجرِ خویش

 

فرصتی شُد بِکِشَد بال در آغوشِ پدر
تا ببیند پسرش را به رویِِ پیکرِ خویش

 

دید اُفتاده به جانش تبرِ گلچین ها
دید در دستِ خزان ساقه یِ نیلوفرِ خویش

 

آب را ریخت زمین شامی و کوفی خندید
کاش می شُد بِبَرَد آب به چشم ترِ خویش

 

کاش می شد که سنان نیزه یِ خود را نَزَنَد
شمر بازی نَکُنَد اینهمه با خنجرِ خویش

 

ضربه یِ محکمِ یک تیغ که پایین آمد
نذرِ لبخند عمو کرد یتیمی پَرِ خویش

 

آخرین تیرِ خودش را به کمان حرمله بُرد
گردنش شد سپرش باهمه یِ حنجر خویش
***
ساربان گوشه ای آرام نشسته اِی وای
بعدِ غارت بِرَوَد بر سرِ انگشترِ خویش

 

شاعر : حسن لطفی

 

*********

 

ابری رسید و پیکرت را بر بدن دوخت

 

بر پیکر ارباب گوئیا کفن دوخت

 

تیری رسید و جسم عبدالله را هم

 

بر پیکر ارباب جای پیرهن دوخت

 

سر را به سر، دل را به دلبر حرمله وای

 

با تیر بی رحمش دهن را بر دهن دوخت

 

گودال جای جنگ بیش از یک نفر نیست

 

در جنگ نامردی شد و تن را به تن دوخت

 

در اصل عبدالله با اهدای بوسه

 

لب را به لبهای عمو جای حسن دوخت

 

شاعر : مهدی رحیمی

 

زمینه

 

دل عاشقم از تاب و تب افتاده

 

گذرم به نگاهت عجب افتاده

 

تو رو به دستای بریده عباس

 

نگو کرب و بلات باز عقب افتاده

 

دستم و وا نکن از پر پرچمت فقط

 

مگه من چی میخوام غیر یهکربلا ازت

 

جون امام رضا یه شب

 

اقا من و حرم بطلب

 

گلچین شور کربلایی جواد مقدم

ادامه نوشته